علم روان شناسی؛ گزاره توصیفی یا تجویزی!
روان شناسی؛ گزاره توصیفی یا تجویزی: بررسی تمام ابعاد وجودی انسان و بررسی انسان در موقعیت های مختلف زندگی آن به نیکی یکی از ویژگی های شاخص علم روان شناسی است. این ماهیت موجب می گردد تا افزون بر گزاره های توصیفی، گزاره های تجویزی را دارا باشد. چنانچه در مقایسه علم اخلاق و روان شناسی آمده است:
در تعریف علم روان شناسی گفته شده است آن علمی است که درباره رفتار انسان و حیوان و کاربرد آن در حل مشکلات زندگی انسان به بحث می پردازد. البته روان شناسی محدود به مطالعه رفتارهای ظاهری انسان نیست بلکه سعی دارد از راه رفتارهای ظاهری،عوامل ذهنی و روحی موثر بر رفتارها را نیز شناسایی کند. به عبارت دیگر روان شناسی درصدد است بداند انسان چه رفتارهایی را انجام می دهد و چرا و چگونه؟ به عنوان مثال یادگیری که رفتاری انسانی است، مطالعه می شود تا روشن گردد انسان چه رفتارهایی را می آموزد؟ چگونه می آموزد؟ و چه عواملی بر یادگیری او موثرند؟ که حاصل این تحقیقات با عنوان نظریه های یادگیری، در روان شناسی مطرح شده است. این گزاره ها جملگی توصیفی اند. اما کار روان شناس محدود به این نیست، بلکه می کوشد با استفاده از این گزاره های توصیفی، مشکلات انسان را در زمینه های مختلف یادگیری حل کند. برای مثال، روان شناس سعی دارد شیوه های تدریس یا شیوه های مطالعه ای را طراحی کند که میزان یادگیری و عمق یادگیری را افزایش دهد. بنابراین روان شناسی، هم شامل گزاره های توصیفی است و هم شامل گزاره های تجویزی. در مقابل، علم اخلاق تنها شامل گزاره های تجویزی است؛ بدین بیان که تنها به ما می گوید چه صفت ها و رفتارهایی خوب است و با استفاده از چه روش هایی می توان آنها را در انسان ایجاد کرد.
روان شناسی؛ گزاره توصیفی یا تجویزی
از سوی دیگر روان شناسی، رفتارهای انسان در حیطه های مختلف مانند رفتارهای اخلاقی، دینی، علمی، عاطفی و زیستی انسان را مطالعه کرده، از آن برای بهبود رفتارهای انسان در این زمینه ها بهره می جوید. اما علم اخلاق تنها به مطالعه بُعد اخلاقی انسان و رشد و هدایت آن می پردازد.
بنابراین” قلمرو روان شناسی از دو نظر وسیع تر از علم اخلاق است”:
نخست آنکه در روان شناسی همه ابعاد وجودی انسان بررسی می گردد؛ درحالی که در علم اخلاق تنها به بُعد اخلاقی انسان پرداخته می شود. دوم آنکه در روان شناسی، هم گزاره های توصیفی وجود دارد و هم گزاره های تجویزی، اما در علم اخلاق تنها با گزاره های تجویزی سر و کار داریم.
گذشته از وسعت قلمرو روان شناسی، اخلاق از دو جهت به علم روان شناسی وابسته است: نخست، در شناخت ابعاد وجودی و قوای انسان و چگونگی رفتار او، چرا که این آگاهی ها برای شناسایی صفت های پسندیده و ناپسندیده امری ضروری است. دوم، در شناسایی راه های موثر برای ایجاد صفات پسندیده و رهایی از صفت های ناپسند. برای مثال، علم اخلاق در صورتی در ترتیب اخلاقی موفق خواهد بود که بداند یک صفت چگونه در انسان به وجود می آید؟ چه عواملی در تقویت یا تضعیف یک صفت موثرند؟ چگونه می توان فرد را به انجام عملی وادار کرد یا او را از انجام آن بازداشت؟ علم اخلاق این آگاهی ها را نیز از علم روانشناسی به دست می آورد.
بدین ترتیب، آشکار می شود که روان شناسی علاوه بر اینکه فراگیرتر از تعلیم و تربیت است، منبعی برای تعلیم و تربیت محسوب می شود.(۱)
افزون بر مقایسه یاد شده، کاربرد سومندی های روان شناسی در قلمرو گسترده هنر، معماری، صنایع و فضا نوردی در جهان بیانگر مفاهیم عینی گزاره های تجویزی و توصیفی این علم یاریگر می باشد.
نویسنده: حسین ملکی
عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان
——————————–؛
۱. داودی، محمد، اخلاق اسلامی(مفاهیم و مبانی)، ص۱۱ و ۱۲.